کرخت ..

ساخت وبلاگ

سلام به خودم

میدونم فقط خودم اینو در آینده میخونم

راستش اصلا نیومدم مطلبی بنویسم داشتم تو اینستا میچرخیدم که چشمم ب این شعر افتاد خیلی وصف حال الانم بود

ی چند مدتی بود از یکی از همکارام خوشم میومد ولی موقعیتش خوب نبود که بخوام ی رابطه رو شروع کنم یشتر خودم زندگی برام جمع و جور نمیشد خلاصه همین حس خوب نسبت بهش ادامه داشت تا این اواخر که دیگه میخواستم بهش بگم تا این که چند روز پیش سر کار بودم که اونم بودش یهو مسِولمون گفت فلانی هم نامزد کرده یهو یخ زدم سرمو چرخوندم نگاش کردم به زور لبخند زدم خیلی جلو خودمو گرفتم حال بدمو کسی متوجه نشه این شعر پایینو که دیدم دوباره اون لحضه برام تداعی شد

زندگی می کشد آخر به کجا کارت را

باید از دور تماشا بکنی یارت را

روز دیدار خودت را به ندیدن بزنی

شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را...

بمانیم که چه!...
ما را در سایت بمانیم که چه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheerknevis بازدید : 5 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 15:16