گذشت ایام

ساخت وبلاگ
خب امشب یکم اوضاعم بهتر گفتم بیام بنویسم دلم خیلی تنگ شده بود برای نوشتن

این چن وقت خیلی درگیر بودم نصفیش درگیر شادی از کارای تموم شدن دانشگاه اینا نصفشم تو دل سردی از این ک با خودم گفتم این روزای خوبم تموم شد و ترس از اینده و سربازی

حالا دیگ یجور بی حس شدم ن خوشحالم ن ناراحت

یکم ب گذشته ک فکر میکنم با خودم میگم ای کاش خیلی از کارای ک میخواستم انجام بدمو ندادمو انجام میدادم در واقع کاش همشونو انجام میدادم بدون در نظر گرفتن نتیجه خوب و بدش راستشو بخوایین هیچوقت ادم نباید تو انجام کارهایی ک میخواد تعلل کنه و پشیمون شه حتی اگ نتیجش هم خوب نباشه

اگ ی امار بگیری میبینی اگ همشونو انجام میدادی حتما حتما الان حالت بهتر بود اگ شکست میخوردی میشد ی تجربه و اگر موفق میشدی ک میرسیدی ب هدفت

وسط این همه فکرایی ک الان تو سرم میگذره بازم از راهی ک اومدم راضیم چون بازم میتونم جلوتر برمو خیلی از چیزایی ک تو فکرم بوده رو انجام بدم ی جور اون کور سوی امید هنوز هستش واسه ادامه مسیر  من تا جایی ک یاد دارم از خدا ی زندگی ساده نخواستم ی جورایی دوس دارم مسیر زندگیم پر از روزای متفاوت باشه از راکد موندن خوشم نمیاد هر چقدر هم سخت باشه بازم دوس دارم این جور زندگی پر از حوادثو

امیدوار فقط فقط تو این راه معنی و مفهموم زندگی رو بفهمم هر چ بهتر

نمیخوام تو پیری ک دیگ اون انرژی االانو ندارم به فکر بی نتیجه موندن زندگی و مفهمومش بیافتم .

باشد ک در ایام پیری با خوندن این مطالب لبخندی بزنیم.

بمانیم که چه!...
ما را در سایت بمانیم که چه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheerknevis بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 3:44